آن روز که چشمهایم پاسخی برای اشکهایی که خودبه خود روان می شد نداشت نگاه دلم جایی را می گشت قبله ای برای برپایی نماز عشق میخواست.گویا طنین فریادش فراتر از پنجره فولاد اوج گرفته بود قبله ی دلها اینجاست .آن گنبد طلایی که نور و جلوه اش از طلا نیست که از بزرگی و شکوه طلایه دارش است و آن حوض طلا که عطش از تشنگان عشق و ایمان می برد.آن صحن های بزرگ و بی انتها که کوچکی حقا رتمان را در برابر عظمت تو نشان می دهد وآن ضریح مطهر و مبارک که کعبه ی وجود دلهای شکسته است که هرچشمی لحظه ی تماشای آن ضریح بارانی است این باران نه ازغم درون است که ازشوق دیدار وجود مقدس توست.آن روز که زنی زیرلب با تو سخن می گفت یادت هست؟ نمی دانم چه می گفت شاید چیزی می خواست که چشمان اوهم ابری بود.آن فریادها وضجه های مادری دیگررا چه؟یادت می آید اشکهای اومفهوم دیگری داشت زندگی فرزندش راازتومی خواست خودت می دانی که اینجاهرکس برای برآوردن آرزویی می آید وچشم همه ی آرزومندان به توست تویی که رضایی رضا به آنچه زائران تورا راضی می کند ما می آییم چون می ترسیم ازفردایی سهمگین که شاید چیزی برای عرضه نداشته باشیم.برای آن روزامیدی داریم و آن امید تویی که تو ضامن آهوان رمیده ی دیار عشق و محبّتی.
پس قسمتمان بگردان باری دیگر خواندن اذن ورود به حرم مطهّرت را تجربه کنیم قسمتمان کن تا باری دیگر زیارت نامه به دست در مقابل ضریح منوّرت هنگام شکستن دلهایمان باران چشمهایمان را نثار مقدم مبارک تو کنیم که هیچ کس در آن لحظه مهربان تر و رئوف تراز تو نیست که هر که را می بینی ازتو شفا یافته و به هر که می رسی از مهر تو حاجت روا گشته.
ای امام رضا،کعبه ی دلهای شکسته ،نیم نگاهی به شیعیان آرزومندت کن و طعم صفای زیارت مطهّرت را به آنها هم بچشان که تواقیانوس عشق و مهر و صفایی و ما همواره در هر کجا که باشیم هنگام آسایش و پریشانی یک جمله را زمزمه می کنیم "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"
به قلم: دبیر محترم مدرسه الزهرا(س)
خانم رحمانی